عقلانیت خودبنیاد در غرب، پشتوانه اسلام‌ستیزی کنونی است/بنیادگرایی لائیسیته بنزینی بر آتش اسلام‌هراسی است

وبینار «اسلام‌ستیزی در غرب» توسط مجمع بین‌المللی اساتید مسلمان دانشگاه‌ها با همکاری شورای راهبردی روابط خارجی در روز یکشنبه مورخ 11 آبان ماه 1399 برگزار شد.

عقلانیت خودبنیاد در غرب، پشتوانه اسلام‌ستیزی کنونی است/بنیادگرایی لائیسیته بنزینی بر آتش اسلام‌هراسی است

هدف از برگزاری این جلسه، پی‌بردن به چرایی اسلام‌ستیزی و راه‌های مقابله با آن بود.
اولین بحث این است که چه بینشی باعث این اسلام‌ستیزی است و بحث دوم، کنش‌های گسترش اسلام‌ستیزی در غرب است.
پاسخ بحث اول، عقلانیت خودبنیاد یا فاعل شناسای انسانی است.
عقلانیت خودبنیاد یعنی استفاده از عقل و تجربه‌ای که با وحی و مبانی دینی ارتباطی برقرار نکند. عقلانیت خودبنیاد در رنسانس شکل گرفت و کانت آن را تبیین کرد.
پاسخ بحث دوم، نداشتن عقبه معرفتی و شناختی است و این ماحصل تلاش رسانه مدرن برای ساختن دیدگاه منفی نسبت به اسلام است.
بنیادگرایی لائیسیته برای سرکوب و از بین بردن بنیادگرایی مسیحی به وجود آمد بدون توجه به این که بنیادگرایی، بنیادگرایی می‌آورد.
بدیهی است که فرانسه در این خصوص نسبت به کشورهای دیگر در طول تاریخ موقعیت خاصی داشته است و به طور کلی می توان گفت که مشکل اصلی مسئله اسلام به خودی خود نیست بلکه مسئله جوامع غربی است که با هدف بازار کالا البته در سطح اقتصادی اما همچنین در سطح اجتماعی و فرهنگی و حوزه تمدنی و ایدئولوژیک اقدام می کنند و امروزه ما در کشورهای غربی گونه ای از چند خدایی در تجارت را تجربه می کنیم و هر جریانی که بنای محکومیت آنها را داشته باشد به ویژه اسلام که بیشتر از دیگر ادیان مورد بحث است، به عنوان یک تهدید جدی و مشکل ساز در نظر گرفته می شود بنابراین این همان جنبه ایدئولوژیکی است که پیش از این در مورد دین مسیحیت به آن حمله شد که با موفقیت نیز همراه بود و اینکه خسارت ها و جراحت های بسیاری را در کشورهای غربی به همراه داشت.  همچنین شبیه این مورد را در مورد یهودیت هم داشتیم در حالی که دین یهود را به انحراف کشانده و در این حال از صهیونیسم حمایت کرده اند که به عقیده ما این صهیونیست گونه ای انحراف یافته از یهودیت است.
همچنین در تضعیف جریان‌های انقلابی که بیشتر لایک بودند نیز به طور چشمگیری موفق عمل کردند. و تنها اسلام باقی مانده بود که میتوانم بگویم این مشکلی بود که هنوز حل نشده بود چرا که سیستم ارزشی اسلام، به نظم بی عدالتی موجود در جهان اعتراض می کرد بنابراین بدیهی است که موجبات برانگیخته شدن حملات به سمت اسلام فراهم شود.
بنابراین این امتیازی برای افرادی بود که به اسلام حمله کنند، چرا که بسیاری از کشورهای مسلمان و بسیاری از جوامع مسلمان در این بحران به سر میبرند که متاسفانه برخی از اندیشمندان مسلمان تفسیرهایی افراطی از دین اسلام  ارائه می دهند که همین مسئله بهانه‌ای است برای تضعیف قدرت اسلام در جهان و به ویژه در کشورهای اسلامی اما به طور گسترده ای در فرانسه نمود پیدا می کند چرا که نزدیک به ۵ تا ۶ میلیون مسلمان در فرانسه زندگی می کنند که رقم قابل توجهی است.
این مسئله است که می‌توانم به طور کلی به آن اشاره کنم و صحبتم را این طور جمع‌بندی میکنم که مسئله اسلام یک جنبه بین المللی دارد و یک جنبه داخلی برای فرانسه. چرا که بیشتر مسلمانان در فرانسه جزو طبقه اجتماعی غالباً فقیر هستند البته می‌توان دقیق تر وارد جزئیات این مسئله شد اما به طور کلی مسلمانان طبقه افراد بسیار فقیری هستند، بنابراین دارای مطالبات اجتماعی هستند که باید تخمین زده شوند و ارزیابی شوند که اگر این نیازها مورد ارزیابی قرار گیرند باعث عدم اختلاط این گروه ها با سایر  گروه های مطالبه گر در فرانسه خواهد شد که به ویژه در سال های اخیر ظهور و بروز پیدا کرده اند، مانند جلیقه زردها یا بعضی جریان‌های صنفی. در واقع تمامی جریانهای تحت ظلم قرار گرفته در فرانسه تمایل به اتحاد دارند بنابراین برای جلوگیری از این اتحاد، اسلام‌هراسی را به وجود آوردند تا به عنوان عاملی برای تفرقه و چند دسته شدن مردم عمل کند.
حفظ اتحاد و انسجام مذاهب اسلامی در شرایط کنونی می‌تواند بهترین پاسخ به گستاخی‌های اخیر رییس جمهور فرانسه باشد.